حسادت میکنم به استکانِ پر از چایی که لبهاتو میبوسه
حسادت میکنم به گلِ سرخی که رو میزِ اتاقِ تو میپوسه
.
حسادت میکنم به پیرهنی که تنت رُ توی آغوشش گرفته،
به اون تقویمِ رومیزی که دستات ورق میزننش هفته به هفته
.
حسودی میکنم به اون نسیمی که میپیچه به دورت مثلِ پیچک،
به مهتابی که میتابه به چهرهت شبا که خوابی مثلِ یه عروسک
.
حسادت میکنم به شونهی تو که هر روز گم میشه تو عطرِ گیست
حسادت میکنم به دستایی که کشیده میشه رو گونهی خیست
.
حسادت میکنم به بالشی که سرت رُ روی سینهش میفشاره
حسادت میکنم حتا به بارون که داره پشتِ پنجرهت میباره...
.
اگه مردی رُ میشناسی که از من تو رُ بیشتر بخواد، مثلِ یه مجنون،
نشونم بده تا سجدهش کنم من، درست یک لحظه قبل از کشتنِ اون
ZibaMatn.IR