پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سجده ، نمی کنم ، مگر به چشمه ی لبان خشک یا کریمحجت اله حبیبی...
سر به سجده می گذارم خالقم تو را بیابمبه تو خود را می سپارم سر سجاده نخوابمگر چه دورم از تو اما میرسم به تو در آخرجان به کف آماده هستم و کنون پا در رکابم...
این تن فدای تربت پاکت شود کم است از بوستان خیمه گلی سرخ چیده ام جانرا ز روی شیفتگی در طبق نهم در سایه سار لطف شما آرمیده ام خواندی مرا چنانکه به صحرا روان شدم بر خیمه گاه موکب یاران رسیده ام در آخرین عمود بکردم چو سجده ای با گوش دل روایت عشقت شنیده ام گرد و غبار راه زوارت به هر دو عین باشد چو سرمه ای که به چشمم کشیده ام...
و هیچ از تو دور نیست که جهانی را عاشق کنی ای که ...صدایت شیرین بسان گندم در دستان ادم وتلخ چون بغض هزار ساله بشر دستانت تکثیرگاه پروانه های سرگردان ,سرزمین شمع های نیمه جان و زیبا چون رقص کولیان به دور اتشرویش پیچک ها به لای انگشتان نگاهت سرزمین وهوم و حیرت ,معیادگاه نزول ایات الهی و زیبا چون پرواز کوچ پرستو ها هیچ بعید نیست شیطان سجده کند و عاشقت شود...
همه شب سجده برآرم که بیایی تو به خوابم و در آن خواب بمیرم که تو آیی و بمانی...
اگر چه پیکری بی سر..زمین او را بجا آوردحسینِ آل پیغمبرزمین از خون او نوشیدبه خود لرزیدسپس آماده زلزالِ آخر شدولی در لحظه آخرزمین آرام شد، اِستادبه پاس سجده سجاد...
نماز عشق برپاستو تو تنهایی،من هم بوسه هستم بر پیشانیت؛وقتی سجده میکنی!...
حاصل بوسه های تواکنون منمشعریکه از شکوفه های بهاری سنگین استو سر به سجده بر آب فرود آوردهدعا می خواند....
محشر تویی هربار که با چشمانت قیامت میکنی من برای لمسِ بهشتِ آغوشت سجده خواهم کرد ...!!!️...
قل هو الله احد رویت؛ صمد دستان توسجده های واجب البوس است اینجا بوسه ات...
شک ندارم مادرم فهمیده من میخواهمت... سجده های آخرشاین روزها طولانی است!...
محشر توییهربار کهبا چشمانت قیامت میکنیمنبرای لمس بهشت آغوشتسجده خواهم کرد!!️️️...
می گن عناصر اصلی چهارتا هستندآب آتش خاک هواخوب که فکر میکنم می بینم درستهآبی که از تو دریغ کردند آتشی که به خیمه گاهت انداختند خاکی که شد محل سجده ی ما و هوایی که عمریست در دلها انداخته ای!!...
شک ندارم مادرمفهمیده من میخواهمتسجدههای آخرشاین روزهاطولانی است......
صبحدم چون رخ نمودی شد نماز من قضاسجده کی باشد روا چون آفتاب آید برون...
عرشیان امشب زمین را لاله باران می کنند/خاک را خوشبو تر از زلف نگاران می کنند/افرینش فیض از دیدار احمد میبرد/کعبه امشب سجده بر خاک محمد میبرد.میلادپیامبرمبارک...
یزدان به تو عمری دگر و روز دگر دادیک صبح دگر، ظهر دگر، شام دگر دادپس سجده و صد شکر که پیمانه نشد پراین روز مبارک که خدا لطف دگر داد......
صدای مردانه ات دلم را میلرزاندگوش هایم همیشه به انتظار شنیدن حرف هایت می نشیند...دستان بزرگ و قوی اتمرا یاد یک واژه می اندازد️و آن هم امنیت استآغوشت همچون دریایی پر تلاطم استو منچقدر غرق شدن در این دریا را دوست دارم!تو فقط مرد من بمانو منهم قول میدهم تا ابدبانوی تمام لحظاتت باشم. . .️من با تمام وجود و تمام قد در برابر مردانگیت سجده میکنمعشق من تو فقط برای منیتا ابد عاشقت می مونمتا مرز دیوووونگی دوست دارم مرد من...
پدر عزیزمانما با هر تبسمت هزاران بار می شکفیم و با هر تپش قلبمان هزار بار نامت را میخوانیماگر بر روی زمین تنهاییم،ولی تو مثل ماه نگاهمان میکنیما بر وجود نازنینت سجده شکر میگذاریم....
حاصل بوسه های تو اکنون منم شعری که از شکوفه های بهاری سنگین است و سر به سجده بر آب فرود آمده دعا می خواند...
تمامی جنگل بر خورشید نماز می خواند ولی ز خیل درختان ، به رغم باور باد در این نماز یکی به نخواهد نهاد سر بر خاک!...