مردم از عشق نوشتند و من از بعضیها
عاشقی چیست؟همان رد شدن از بعضیها
خودکشی مرگ قشنگیست در اندیشه ی شمع
سوختن از من و آموختن از بعضیها
منزوینیست هرآنکس که غزل میگوید
نظریساخته گاهی وطن از بعضیها
عشقتهمینههمان است که هنگام نبرد
عاشقی ساخته چونتهمتناز بعضیها
مرگ رسوایی محض است دراندیشه ی عشق
آبرو می برد اینجا کفن از بعضیها
گوش اگرگوش تو و ناله اگرناله ی من
انتظاری نرود غالبا از بعضیها
شهره ی شهر شدن گاه بهزیبایینیست
زندگی ساخته گاهی لجن از بعضیها
گرگ بدنام شد و عشق ته چاه افتاد
تا هوس پاره کند پیرهن از بعضیها
هیچ برگی نرود باکره از بستر باد...
خاطراتیست به روی بدن از بعضیها...!
در غزل نیست ولی لطف تغزل این است
بوسه ای از من وتن تن ت تناز بعضیها
ZibaMatn.IR