لحظه ی دیدنت انگار که یک حادثه بود
حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت
سیب را چیدم و در دلهره ی دستانم
سیب را دید!!_..ولی_دلهره_را_دوست_نداشت
تا_سه_بس_بود_که_بشمارد_و_در_دام_افتد
گفت_یک..گفت_دو_..افسوس_سه_را_دوست_نداشت
من_تو_خط_موازی_؟..نرسیدن..؟_هرگز
دلم_این_قاعده_ی_هندسه_را_دوست_نداشت
درس_منطق_نده_دیگر_تو_به_این_عاشق_که
از_همان_کودکیش_مدرسه_را_دوست_نداشت...
ZibaMatn.IR