من ایمان دارم ، میدانم
که روزی دوباره زاده خواهم شد
از بطن خورشیدی گرم
دستانت را به من بده
خودت را به من عادت بده
من همچو نوری سپید
نگاهت را به آتش میکشم
دستان ما پلی میشود بر روی شهر
سپیدار ها زنده خواهند شد
و تو دیگر قهوه را
تلخ و تنها نخواهی خورد
ZibaMatn.IR