زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

جلوی تاکسی نشسته بودم و پیغام هایم را چک می کردم. راننده گفت: «همه تو موبایل شونن» نگاه کردم زن و مرد و دختر جوانی هم که عقب نشسته بودند، موبایل دست شان بود. توی ماشین های بغلی هم همه گوشی به دست بودند.

راننده گفت: «قدیم ها تو تاکسی آدم ها با هم حرف می زدن، حالاهمه فقط به موبایل شون نگاه می کنند... دیگه حتی بیرونو هم نگاه نمی کنند.»

گفتم: «دل تون برای اون موقع ها تنگ شده؟» راننده گفت: «نمی دونم» بعد گفت: «نه... هر موقعی یه جوریه دیگه... پنجاه سال پیش مسافرهای تاکسی با هم حرف می زدند و اختلاط می کردند امروز موبایل شونو نگاه می کنند... پنجاه سال دیگه یه کار دیگه می کنن. اصلا اگه اون موقع تاکسی باشه.» به راننده نگاه کردم، پا به سن گذاشته و صورتش پر از چین و چروک بود.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن