زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

دختر دلبندم !

می دانم روزی چشم در چشمان عاشق هم برایت از بهاران خواهم گفت ؛ بهارانی که همیشه دل سپرده اش بوده ام و در خنکای نسیم روح بخشش دیوانه وار رقصیده ام؛ بهارانی که در آن شاعر شدم بالیدم، عاشق شدم و جوانی کرده ام. بهارانی که تاج همه ی زیبایی های آفریدگار مهربانی ست؛ بهارانی که پر است از عطر شکوفه های سیب و گیلاس ؛بهارانی که حتی اگر نباشم روحم در ترنم بارانش جوانه خواهد زد؛ بهارانی که پر از شور و شعر و غرور قناری هاست . این را بدان من هرگز خاطره ی آن بهاری را نخواهم گفت تا آمده است که انتهای خستگی یک زمستان را به فصلی نامعلوم پیوند دهد ، بهاری که کسی برای آمدنش در بوق و کرنا ندمید و بساط سور و سرور به پا نکرد، بهاری که بوی سبزه و ماهی و هیاهو نداشت ، بهاری که همه از بارانش میترسیدند از آفتابش می ترسیدند و از هوایش واهمه داشته اند. بهاری که در کوچه های خلوت اسفند پا نهاده بود و میزبان دلنشینی نداشت. من برایت نخواهم گفت تا رنگ و بوی بهار به همان زیبایی که در خاطر من هست در خاطرت بماند.
این روزها هم می گذرد و من می دانم روزی روزگاری دست در دستان هم در کوچه باغهای اردیبهشت قدم می زنیم و مست از عطر گلهای اقاقیا ، از فراسوی پرچین های امید به آفریدگار این همه زیبایی درود می فرستیم ...💖
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن
×