جان و دلم به دلبری زیر و زبر همی کنی
.
.
.
.
هنوز
ابتدای عاشقیست
و من
هر بار که تو را می بینم
از زمزمهء بوسه هایت در گوش باد میگویم
از رد نگاهی که آویز چشمانم شده
از تپش های قلبت
که هر بار
در آواز کولی ها شعر سرودم
به تو که فکر میکنم
عطر آکنده از نفس هایت
شمیمی میشود
که فرو میریزد در گلوگاه احساسم
و سرم
پر میشود از یاد تو
آن هنگام که زیر چتر پرواز برگ و باد
با خیالت
به تماشای گندمزار می نشینم
ZibaMatn.IR