زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
1.0 امتیاز از 1 رای

عاشقش بودم ولی ناگه ز من بیزار شد
سقف کاخ آرزوها بر سرم آوار شد

راست بودش آن خبر، دل به رقیبم داده بود
راست میگفت! او برای رفتنش ناچار شد

قسمت من از گلستانش فقط خار و خزان
آن طراوت آن جمالش قسمت اغیار شد

هر خطایی سر زَدش گفتم که بار آخرست!
مثل سیلی بر رخ ساحل ولی تکرار شد

خوار گشتم پیش چشم مردمان از دست یار
بعد روز رفتنش طعنه به ما بسیار شد

من که عمری مرهم دلتنگیش بودم ولی
بد به احوال طبیبی که خودش بیمار شد

بذر عشقش را میان سینه پروردم ولی
باغبان باغ دل از بخت من نجار شد.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن
×