آخرین شب تابستان
دست به دامن بلند مهر می شود
وشهریور
از میان کوچه باغ می گذرد
و پاییز پرتکاپو
با بوی نارنج هایش
کنار خلق شیرین چای تازه دم
لحظه های عاشقانه ام را
به نفس نفس می اندازد
باید تب زرد انتظارم را
با حریر پیراهن چاکدارم
میان درگاه باغ
برای پابوس قدمهایت
پهن کنم
و تو را
در فردوس هزار نقش ونگار پاییزی ام
مهمان ترنم زیبای باران
و هوای گرمسیری آغوشم کنم
تا پای رفتنت در
تمام فصل ها کنار پاهایم
به خواب بروند
ZibaMatn.IR