فالَت عجیب آمد و خندیدی
یک گرگِ پیر جا شده در فنجان!
پیرم ولی هنوز خطرناکم
نزدیک تر به من نشو دخترجان!
▪
تو کوچکی… درست نمی دانم
در شعرهام بوی تنت باشد!
کشفِ دوتا پرنده ی بازیگوش
پشت حصارِ پیرهنت باشد!
▪
این شعر نیست… سایه ی صیادی ست-
تیر و کمان گرفته… بترس از من!
شعر من آتش است، نخوان دیگر
آتش به جان گرفته! بترس از من…
▪
شعر است پشتِ شعر… نخوان دیگر
دام است پشت دام… مواظب باش!
تردید کن، بترس، نیا نزدیک
رویای بی دوام… مواظب باش!
▪
با من نمان که راه نجاتی نیست
این ماجرا تمام نخواهد شد!
حرف از گریز و شرم نزن با من
این گرگ پیر، رام نخواهد شد…
▪
در من هنوز شوقِ تصاحب هست
پرهیز کن غزالِ جوان از من!
رد می کنم… ولی به تو محتاجم
نزدیک باش و دور بمان از من…
ZibaMatn.IR