میان بغض و گریه ،مانده ام تنها گرفتارم ....
من میان گیج ترین حالت یک قرن گرفتارم....
دلگیرم از خاموشیهای یک رویا وتمامش دور از دستهای جدا مانده ما افتاد . ....
خسته و گریان به کناری ،زیر یک سقف بلورگریه هامان جا ماند.......
میزنم ناله و فریاد از دل ، زسر هجر و نمی آید باز،...نفسی از یارم .....
ابگینه شفاف چشمانم تمام عشق را فریاد زدند....
و موسیقی بودنت در رگانم جاری شد ..
بیا تا مثل سهراب بنویسم ..
دلخوشیهاکم نیست......
ZibaMatn.IR