زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

یک وقت هایی آدم دلش می خواهد یکی یکی لباس هاش را بکند. بشود لخت مادرزاد. راه بیفتد توی شهر و و توی صورت آنها که با دست نشانش می دهند نعره بزند "خوب کردم. می فهمیدم دارم چه غلطی می کنم. دلم خواست بکنم. دلم خواست گند بزنم به زندگی ام. بله به زندگی یک نفر دیگر هم گند زدم!
تاوانش را هم دادم... نوش جانم، تاوان مابقیش را هم می دهم"
بعد برود روی بلند ترین سکویی که می بیند. دست هاش را از دو طرف باز کند و رو به یک شهر، نه! نزدیکتر... رو به همسایه،همکار، شوهر عمه، پسر دایی، نه! نزدیک تر... خواهر، برادر، مادر بگوید
"سرتان را بالا بگیرید و ببینید
این منم!
همینقدر بد
همینقدر زشت
اما پشیمان نیستم
پاش بیفتد دوباره همین کار را می کنم
دوباره تا قِران آخر تاوانش را می دهم
سرتان را هم که بالا نگیرید باز هم این منم، من!"
بعد از آن بالا سُر بخورد پایین. هندزفری را بگذارد توی گوشش و راه برود، راه برود، راه برود...
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن