از کنارم رد شدی، نشناختی منو. انگار غریبه بودم برات. بودم؟ حتما دیگه..
سربرگردوندم رفتنت رو ببینم، نه؛ که جانم می رود نه، همون روزی که رفتی جونمم گذاشتم کف دستام، دستتو گرفتم که بره توو دستاتت، تو رگات، جون ِ من تو رگای تو ..قشنگه نه؟
دستات رو سفت گرفته بودم، سفت گرفته بودم شاید بمونی، شاید دلت بشناسه منو دوباره،آخه می گن دست ها حافظه دارن، خاطره ها رو میون اون خط های ریز و درشتشون قایم می کنن، فکر کردم یادت میاد، فکر کردم دوسالی که می ارزید به همه ی عمرم یادت میاد. دوسالی که خنده هات جون ِ اضافه دقیقه ی آخر بازی بود برام، وقتی حریف دمار از روزگارم درآورده بود.
تو نخواستی یادت بیاد؛ تو می خواستی بری.
نخواستی یادت بیاد وسط شلوغی مترو دستت رو می گرفتم می دویدیم که برسیم به قطار، که هر وقت خوابت نمی برد زنگ می زدی «برام قصه بگو، از اون قصه های بدون دیو و پری، قصه ی خودمون رو بگو، خودمون قشنگ تره.» برات قصه می گفتم، از چشمات می گفتم، از اون چتری ِ موهات که هربار پشیمون می شدی چرا کوتاهشون کردی، می گفتی میان جلوی چشمام هی باید بزنمشون کنار. منم هربار دلم می گرفت که چرا فقط تو قصه ها می تونم دست های تو باشم و موهات رو آروم بذارم پشت گوشت..
تو نخواستی یادت بیاد، تو منو نخواستی.
دست هام رو ول کردی.
تا حالا دیدی دست ها التماس کنن؟ من دیدم.
دیدم چه جوری بال بال می زدن که برگردن بهت. به جون چشمات قسم دیدم از من رفتن، کش اومدن سمتت، پشت سرت خودشون رو می کشیدن که برسن بهت. جای قدم هات بوسه می زدن که یه وقت ردت رو گم نکنن.. ولی نرسیدن. آخه تو گفته بودی که نرسن، گفته بودی « مگه نمی گفتی نمی خوای چشمام بباره هیچ وقت؟ اگه دنبالم بیای..»
نذاشتم دنبالت بیان، آخه چشمات که واسه باریدن نیست، واسه خندیدنه،واسه برق زدنه، واسه غرق شدنه..
از کنارم رد شدی، نگام کردی، نشناختی منو. پشت تلفن قربون صدقه ش می رفتی. کی بود؟ همونی که گفته بود خوشبختت می کنه؟ نمی ذاره آب تو دلت تکون بخوره؟ مگه من نگفته بودم؟
گفته بودم.. ولی تو نخواستی.
اینی که از پشت تلفن هم انگار پرنده می شی دورش می گردی، می دونه وقتی می خندی چشمات قشنگترین خط ِ دنیا می شه؟
میدونه همیشه یکی از مژه هات بلند تر از اون بقیه س؟
دستاتو می گیره؟ می دونه من هنوز جا موندم میون انگشتات؟
می دونه وطن واسه من جایی نیست جز دستات؟..
بیا برگرد منو بردار، بنداز دور اصن، هرکاری می کنی بیا.
بیا.. من جاموندم .
ZibaMatn.IR