زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

وقتی از من می پرسند چه شد فیلمساز شدی؟
من می گویم تصادفی!
ولی قضیه خیلی هم تصادفی نبود و بیشتر شرایط فراهم شد. من کنکور هنرهای زیبا را دادم و رد شدم.
بعد در اداره پلیس راه استخدام شدم.
سال آینده اش به کلی این قضیه را فراموش کرده بودم
که به سراغ یکی از دوستانم به نام عباس کهنداری که کتابفروشی و خرازی داشت رفتم
او به من پیشنهاد کرد برویم سر پل تجریش
ولی من گیوه پام بود و نمی توانستم همراه او بروم.
بعد کفش های او را پوشیدم و با هم رفتیم.
سر پل یکی از دوستانم را دیدم و او پیشنهاد کرد با هم به خانه فرهاد اشتری شاعر برویم.
به اتفاق رفتیم، در خانه ی اشتری یک آقای نقاشی بود
که وقتی فهمید من در کنکور رد شده ام، از من پرسید کلاس رفتی یا نه!؟
او به من توصیه کرد در کلاس طراحی اسمم را بنویسم و سال بعد کنکور شرکت کنم من در رو دربایستی که داشتم
در آن کلاس اسم نوشتم.
سال بعد کنکور دادم و قبول شدم.
بعد نقاشی تبلیغاتی کردم
بعد فیلم تبلیغاتی ساختم و به همین طریق با مکانیزم دوربین آشنا شدم و...
حالا فکر می کنم اگر کفش های دوستم به پای من نخورده بود من الان بازنشسته ی وزارت راه بودم.

گاهی زندگی آدم به چیزهایی مانند مو بستگی دارد.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید
متن های مرتبط عباس کیارستمی


انتشار متن در زیبامتن