زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

می بایست عادت می کردم، به نشدن ها، به رنگ باختنِ واژه ها، به از کار افتادنِ پروانه ها.
شاید عادت هم کردم، گمانم عادت کردم.
همین که اولین بار که نشد، سخت گریه کردم و دومین بار با زمین و زمان قهر کردم و حالا که چندصدمین بار است، فقط بلند می شوم و به جای این پروانه ی شکسته، یک نسخه ی چینیِ تقلبی اش را می آورم، یعنی عادت کرده ام.
همین که دیگر شوقِ رسیدنی نمانده و دنیایم خراب نمی شود از "خراب شدن"ها، یعنی عادت کرده ام.
زویا_پیرزاد یک کتاب دارد به نام عادت_می کنیم . کل کتاب را هم که فراموش کنم، تیترش از همه ی کتاب استوارتر است و واقعیت تلخ و تیزی را به مغز استخوان آدم تزریق می کند. عادت کرده ام و عادت کردن، گاهی خیلی ترسناک است.
از خودم می پرسم به چیزهای خوب هم عادت می کنم؟ جواب می دهم که عادت کرده ام!
و از ترس به خودم می لرزم...

مینو دبیری
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×