زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

موهایش شب،
چشم هایش همیشه بارانی،
دست هایش سرد،
لب هایش بدون حس،
و نگاهش خیره به مکانی مبهم و بی انتها،
او سالها منتظر کسی بود که رهایش کرده بود.
منتظر اویی که برگردد و دوباره دوستش داشته باشد و در این انتظار از تمام آدمهایی که عاشقش میشدند انتقام میگرفت.
انتقامِ ماندن در این برزخ تلخ را.
"انتقام"، سرش را گرم میکرد تا تحملِ "انتظار" آسان تر شود.
رابطه با او شبیه ماندن در یک شبِ بارانیِ سردِ بی انتها بود.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن