من،،،
از معجزه سرشارم
ابراهیمی در گلستانم
از نیل می آیم
با عصای موسا!
من؛
عیسا مسیحم
مصلوبِ مصائب نادانی ها
رجعتم
شفای کورهایی ست که،
درد بشریت را نمی بینند.
من موسا هستم
چوپانِ هوس هایتان
تا سیر شوند از دنیا...
و دختران قبیله را
عروس کنم وُ،
به طور بروم
و آسمانی وحی بیاورم
تا،،،
سیاهی های قلبِ نازنین تان
یکی یکی سپید شود!
من ابراهیم!...
آمده ام تا شبانه
بت های درون بشکنم
و بگذارم تبرم را
در دستِ خدایان زر و زور...
من به معجزه ی لبخند
به معجزه ی مهربانی مؤمنم
--به آیه های احساس و شعر
سخت ایمان دارم!
من،،،
دارم پیامبر بودنم را
حس می کنم!
سعید فلاحی(زانا کوردستانی)
ZibaMatn.IR