زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

روز پدر که می شود مثل خیلی های دیگر به نبودن بابا فکر می کنم. نه اینکه اندوهگین باشم. حس می کنم مدت هاست به نبودنش عادت کرده ام. به زندگی اش فکر می کنم. آمدن و رفتنش. شکل نگاه کردنش. به چیزهای دیگری که مرگ یاد آدم می اندازد. اینکه هر زندگی چه ارزشی دارد؟ اینکه مرگ چیست؟ این فاصله ی عدم تا عدم که نامش زندگی ست چرا به ما اعطا شده و باید با آن چه کنیم؟
به اینکه آیا ادامه ای وجود دارد؟ آیا بابا هنوز جایی هست؟ گاهی دلم می خواهد به مزارش بروم اما گاهی از خودم می پرسم فایده اش چیست؟ او که آن جا نیست. سوال پشت سوال. بی جواب.
بعد از این فکرها سری به اینستاگرام می زنم و از دیدن عکس پدرها و فرزندان در کنار هم لذت می برم. از دیدن لبخند زنده ی آدم ها و عشقی که به هم ابراز می کنند و بعد به آغوش عشقی پناه می برم که زندگی مرا معنا می بخشد. لبخندی که فارغ از بودن و نبودن هر چیزی، همیشه همراه من است. مایه ی امید و شادمانی من است.
.
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن