زندگی از بسکه ویران کرد رویای مرا
چای دم شد تا بنوشد خستگی های مرا
قسمتم ساحل شد و جان کندن آیا می شود؟
می شود؟ بر من ببخشی باز دریای مرا
عقل و روحم را سیاهی ها به چالش می کشند
می کند پر نعش یک دیوانه شب جای مرا
پرسش پیچیده ام حل کردن من ساده نیست
کس نمی فهمد بغیر از مرگ معنای مرا
فرق طوطی با کبوتر در سخنور بودن است
شعر گفتن ویژگی بخشیده دنیای مرا
عشق نام دیگر من هست پیدایم کنید
کس ندارد در همه آفاق پهنای مرا
ZibaMatn.IR