فرقی ندارد چند ساله باشیم. همه مان یک دانه دختر کوچولوی سرتق تخس بدبین اما مهربان و عاشق توی خودمان داریم که دلش بند بهانه ست. که فکرش وسط همه دردهای ریز و درشت توی جمله " چی بپوشم؟ " گیر کرده باشد.
همه ما خاطره داریم از پا کردن کفش پاشنه تق تقی و مالیدن قرمزترین ماتیک مادر به سرتاپایمان و کجکی کوتاه کردن چتری خودمان یا عروسکمان و لاک زدن ناخن های توی گوشت رفته اش.
آشناییم با دختر کوچولویی که گاه اشک ریخته و گاه پایش را روی زمین کوبیده و گاه از ته ته دل خندیده و حواسش نبوده که کسی دندانهایش را دیده یا نه .. و این دخترک تنها کسی ست که تا آخر دنیا همراه ما "میماند" !
ZibaMatn.IR