زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
2.0 امتیاز از 1 رای

باز بی من رد شد از این کوچه، او!
چشم هایم! چشم هایم تیز شد
باز انگاری توهم می زنم!
باز این رویا چه دردانگیز شد...

[دخترم:] بابا بیا صبحانه! / من،
همچنان با یاد او در کوچه ام...
(دخترم فهمیده حالم خوب نیست!)
چشم هایش از غمم لبریز شد...

دفترم را باز کردم سمت بغض
واژه ها غمگین تر از من،/ باز هم
شعر آمد، اشک جاری شد ولی
زخم کاری... مرحمم ناچیز شد!

کوچه از باران سراغت را گرفت
هی نشستم در هوایت مثل ابر
راستی! بعد از تو من شاعر شدم
بی حضورت شعر من، غم خیز شد!

کوچ کرد از روزگارم دلخوشی
با خودم تنها نشستم کنج درد
خنده تا آمد شود مهمان من
چشم دنیا در همان جا هیز شد!

عشق با من دشمنی دارد فقط
طعم لمسش را نفهمیدم چرا
هرچه از دریا گرفتم ماه بود
ماه در دستانِ سردم لیز شد!

مهربانم! هرکجا باشی هنوز
کوچه ها را بی تو مجنون می کنم
آمدی تا بشکفم با غنچه ها
رفتنت غمگین ترین پاییز شد...


شاعر: سیامک عشقعلی
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن
×