پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سیب را کِرمی که در آغوش دارد میخورد زخم کاری را همان نزدیک تر ها می زنند...ارس آرامی...
آن که رفته، رفته هرگز او نمی آید سرااو که رفته با کسی همدم شده چه بی صدابی وفایی در زمانه بدخدایی می کندباوفاها هم شدن در این زمانه بی وفادرد من از آشنا شد همدم من وای منزخم کاری را فقط همدم زند هی در خفادرد بی درمان که درمانی ندارد غیر عشقتو ندانستی ولی عیبی ندارد، مرحباتو که رفتی در کنار دیگران باشد ولیدرد هم باشی دلم بازم که می خواهد تو رامجید محمدی(تنها)کانال تلگرام شاعرhttps://t.me/Sibehavaass...
پر کن جامم ساقی تا جان در تن باقی استپر کن پر کن ساقی از دل غم ها جاری استپر شد از نامردی دنیا چه نامردیپرکن پرکن ساقی زخم از دنیا کاری است...
باز ، مِشکی ،قلم در دست،خاطرات کلاغ را خط زدبا مدادی به سرخی ماتم، زخم کاری به جان آدم زد حجت اله حبیبی...
باز بی من رد شد از این کوچه، او!چشم هایم! چشم هایم تیز شدباز انگاری توهم می زنم!باز این رویا چه دردانگیز شد...[دخترم:] بابا بیا صبحانه! / من،همچنان با یاد او در کوچه ام...(دخترم فهمیده حالم خوب نیست!)چشم هایش از غمم لبریز شد...دفترم را باز کردم سمت بغضواژه ها غمگین تر از من،/ باز همشعر آمد، اشک جاری شد ولیزخم کاری... مرحمم ناچیز شد!کوچه از باران سراغت را گرفتهی نشستم در هوایت مثل ابر راستی! بعد از تو من شاعر شدم...
یه دیالوگی بود تو سریال زخم کاری که میگفت:«بعضی چیزا آخرش شاید خوب نباشه، ولی قشنگه»؛و چه آدمایی که میدونستیم رابطه با اونا، آخرش خوب نیست، ولی حفظشون کردیم چون روز و شبمون با اونا قشنگ بود :)...
همیشه زخم کاری ازکسی خورده میشه که میمیری توواسش علت زندگیته...
بعضی ها می روند که بروندنه ردی نه خاطره ای نه یادیبعضی ها می روندو از خودشان زخم کاری بجای می گذارند زخمت را می خراشیمشت مشت نمک به روی زخمت می پاشی که مبادا یادت برود با تو چه کرداما نفر سومی هم هست به نام گوشه نگاه خداوقتی که هست بارانوقتی که می رود ردش رنگین کمان!...