شعر پاییز
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات شعر پاییز
صد بهار آمد و رفت
من ولی در فصلی
که تو رفتی ماندم
در همان پاییز که
با خداحافظی ات
برگ بی جان درخت
روی دستم افتاد
زد نسیم و آن برگ
با هزاران امید
در مسیرت سبز شد
زیر پایت له شد
آسمان بر آن برگ
بی توقف بارید
پائیز ۴
زیباترین رقص درختانی تو پائیز
تصویری از برگ و خیابانی تو پائیز
انگار حرف تازه ای داری برایم!
لبریز عطر خاک و بارانی تو پائیز
رنگ لباست را ببینم! شاد هستی
گویا که می آئی به مهمانی تو پائیز
هوهوی باد و خش خش پای خیالی
رویاترین آهنگ...
نگاهم کن چه دردانگیزم امشب!
که از ویران شدن لبریزم امشب...
ندارم تحفه ایی جز شعر و گریه
ببخش ای ماه من بی چیزم امشب!
به قصد گریه با خود می نشینم
به قصد گریه برمی خیزم امشب
من آن اشک غریبی های تلخم
که از چشم خدا می ریزم...
تو مهری و دلم پاییز
شده از عشق تو لبریز
بیا تا مهربان گردد
دل سرگشته ی ناچیز .
حجت اله حبیبی
شده در کوچه ی باران زده آشوب شوی؟!
به صلیب غم یک خاطره مصلوب شوی؟
شده با یاد کسی در تب و شب گریه کنی؟
و نبینند و بخندی و خودت خوب شوی؟!
و چه تلخ است که با ابر و غزل بغض کنی
بزند رعدِ جنون، سنگ شوی! چوب...
از کوچه بازم عطر بغض برگ پیداست
با یاد تو در این هوا، باران دلم خواست
اشکی چکید از چشم هایم تا بگوید؛
پاییز یعنی: یک نفر ناجور تنهاست...
🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
باز بی من رد شد از این کوچه، او!
چشم هایم! چشم هایم تیز شد
باز انگاری توهم می زنم!
باز این رویا چه دردانگیز شد...
[دخترم:] بابا بیا صبحانه! / من،
همچنان با یاد او در کوچه ام...
(دخترم فهمیده حالم خوب نیست!)
چشم هایش از غمم لبریز شد......