زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

خشک بودم در کویری از نیاز
می شدم تکرار در بغضم و باز...
دردهایم اشک می شد در نماز
روزها با مرگ... شب ها شعرساز
حکم صادر کرد چشمانت به ناز
باتو شد دنیای من، مشمول عشق!

ناز لحنت برد هوشم را و برد
راستش دل در دلم یک لحظه مرد
آن نگاهت کار بر دستم سپرد!
عطر اعجازی مرا در خود فشرد
تیر احساست به قلبم تا که خورد...
آمدی ای بهترین مسؤل عشق!

وسعتم از باغ و گل آکنده شد
عشق در آئینه ها بالنده شد
شعرهایم روشن از آینده شد
دردهایم در کنارت خنده شد
عاقبت جوینده ای، یابنده شد
از لبت نوشیده ام محلول عشق!

رنگ رودم، در کنارت شادم و
باتو از زنجیر غم، آزادم و
ساختی با خود مرا، آبادم و
خواستی در طالعت افتادم و
من دلم را دست عشقت دادم و
آخرش شد اسم من، مقبول عشق!

دشت سرسبز از شقایق شد دلم
نقطه شد شب، صبح صادق شد دلم
خنده ای در عمق هق هق شد دلم
عشق عذرا شد! چه وامق شد دلم
چشم وا کردم و عاشق شد دلم
با تو هستم تا ابد، مشغول عشق!


🟩 شاعر: سیامک عشقعلی
ZibaMatn.IR



ZibaMatn.IR


انتشار متن در زیبامتن