زندگانی
زندگی جز لحظه های رو به پایانی نبود
سایه ای در پرتو مهر درخشانی نبود
روزهای پرشمارش را به چشمم دیده ام
نوبهارش خالی از فصل زمستانی نبود
مثل خوابیکه به پلک خسته ای سرمیزند
فرصت شیرینی اش اوقات چندانی نبود
زندگانی با تمام ساز و برگ و حشمتش
جز کفی بر شانه های موج غلطانی نبود
نقد عمر از ما گرفت دست ما چیزی نداد
در بساطش غیر از آه و دل پریشانی نبود
زندگی آغاز بی فرجام حسرت های ماست
صحبتی جز خاطرات جشن مهمانی نبود
گفته بودم باید از اول به فکر چاره بود
در بساطش رونقی جز نا به سامانی نبود
ZibaMatn.IR