در دالان دلتنگی
من هم سوز سیگارم
تو آزاد آغوشش
من محبوس دیوارم
در دوران بعد از تو
من پاییز پاییزم
تو مستانه می خندی
من یک بغض یک ریزم
در همهمه ی سرما
من هم سنگ بورانم
تو آرش ز ِه بر کف
من ارتش تورانم
در جمله ی بودن ها
من هم فعل آوارم
تو فاعل سر مستی
من مفعول آزارم
در جبهه ی هجر تو
من با درد هم رزمم
در قصد خودم کشتن
من عزم ترین جزمم
من بی تو زمین خوردم
آری گل صد برگم
باور بکنی یا نه
من مشغله ی مرگم
آری که بدون تو
این وصف سرایم شد
در عالم اگر دردیست
آن درد برایم شد
طاهره عباسی نژاد
ZibaMatn.IR