صبح باران که بگیرد تَرِ باران نشوی
خیس از بارش پی درپی گیلان نشوی
صبح باران که بگیرد چمدان را نبری
بی خبر، همسفر خستهٔ تهران نشوی
صبح باران که بگیرد به سراغم نروی
چینی نازک سهرابی کاشان نشوی!
صبح باران که بگیرد مه سنگین دارم
آخرین خاطرهٔ جادهٔ حیران نشوی!
صبح باران که بگیرد دل بی ارگ مرا
نشکنی، باعث لرزیدن کرمان نشوی
آخرین برگ به جاماندهٔ این شاخ تَرم!
برگریزان، قسم خورده یٔ آبان نشوی...!!
ارس آرامی
ZibaMatn.IR