آری
نزدیک است آن روزی که به خودم بیایم و بگویم تا کی
تا کی در غم نبودت سوختن
تا کی رویاهایی از جنس تو بافتن
تا کی غرق شدن در خواب هایی که هیچ وقت حس شان نکردم
آخر تاکی
تو بگو
شاید زمانی رسد که بعد تو هیچ چیز به چشمم نیاید اما خاطراتت مانند پرده ای همیشه به روی چشمانم گشوده میشود
ای تو بهانه همه بالش بغل کردن هایم
بمان در ذهن و قلبم
بمان که با یاد تو برمیخیزم هرروز...
ZibaMatn.IR