گچساران!
تو کیستی؟؟
از کجا آمده ای؟
ای گنجینه پنهان
ای که تو را نمیشناسند و خود را
بگو ای ساکت روان...
خسته ای میدانم
رمقی در بدنت نیست که فریاد کنی
قرار بود با رنگ سخاوتت سفره های شهر ت را چون مردمش برقصانی
گچساران!!
ای خون سیاهت خفته در من
هر روز کیلومتر ها میروم تا تو را ببینم
حالت که خوب باشد حال منم خوب است
ای عصاره سالهای که گذشت،،
ای طبیعت محبوس،،
ای نفت
ای سیاه کبود
سالهاست رنگت به زردی میرود
و ماهاست دردم را با بوی فلر های تو آرام کرده ام
تو سقلاتون زمانی
ای شریان خدایی
برقرار باشی
من را ببخش که حال خوشت را از بحر نانی بد کرده ام
مرا ببخش
ZibaMatn.IR