موۍ سپید و فراموشۍِ ذهن ڪه عیبۍ ندارد جانم! مهم این است ڪه من، تار به تار موهاۍ برف مانندت را مۍ پرستم و دین و ایمانم با مو هایت بافت خورده، مهم نیست اگر زندگی را به فراموشۍ سپرده باشیم، مهم این است ڪه من، حتۍ اگر سوۍِ چشمانم ڪم شده باشد و حافظه ام فراموشڪار، تو را میشناسم! بوی عطرت را از صد فرسخۍ تشخیص میدهم جانِ دلم! آخر تنها تو، در میان این آدمیان، عطرت همانندِ بوی گُل هاۍ یاسِ باغچه ۍ خانه ۍ نُقلیِمان است=)
نویسنده : نگار عارف
ZibaMatn.IR