بی تو تنها همچو جغدی مانده در ویرانی ام
پر ز فریادم ، ولی در بغض خود پنهانی ام
تار گیسویت که می رقصد میان بادها
در خیال روی دیدارت ، پی ویرانی ام
شد خزان باغ دلم ،ویرانه می خوام چکار
اشک می ریزم ،خرابم ،خسته ام ،طوفانی ام
طاقتم بردی، نمانده بی تو شوقی در دلم
اشک ،در چشمم نشسته باز من بارانی ام
گفته بودی با دلم همراه می مانی چرا
رفتی و با اشک من در هر غزل رقصانی ام
ZibaMatn.IR