دارم تو این شبای ساکت و سرد
به آغوش سفید ماه میرم
شبیه روح سرگردونم و با
یه جسم مرده دارم راه میرم
روی دستای من افتاده سایه
صدای رعد و برق اسمونه
یکی باید میون شهر باشه
یکی که موقع رفتن بمونه!
به رفتن راضی ام اما به موندن
اگه اصرار باشه التماسه
برای شاخه ی خشکیده مرهم
فقط دندونه های تیز داسه
همین حالا واسه از یاد رفتن
من امادم فقط بشمار تا سه
برو به سمت قله پر بگیر و
برو پشت سرت میباره بارون
به فکر من نباش و اوج بردار
هوای من رو بی تو داره بارون
یه وقتایی که خیس گریه میشم
به چترا دست میدم راهیت شم
به قلاب پریده لب زدم تا...
تو که دریا شدی من ماهیت شم...
اگه دریا شدی من ماهیت شم
تموم خونه رو بعد تو گشتم
همین اینه هایی که شکسته
هنوزم عطر تو رو شونه های
حریص جالباسی ها نشسته..
هنوزم عطر تورو شونه های
حریص جالباسی ها
نشسته
ZibaMatn.IR