تو زیباترین اشتباه منی
ترا می پرستم اگرچه خطاست
گناه است اگر دل سپردن به عشق
به جان می خرم آتشی که رواست
ترا دیدم و دیده ام خون گریست
دلم غرق و جان بر غمت مبتلاست
خبر دارم از آتشِ عشق و آه
بسوزان که دل شعله ی ماجراست
گرفتار باشی رهایی که نیست
چه زنجیر و قفلی براین دست و پاست
به توفان زده خوب داند که عشق
چه دریای بی رحم و بی انتهاست
حکایت چنین است سوغات عشق
شب و خلوت و گوشه ی انزواست
هادی نجاری
ZibaMatn.IR