گرچھ شادے با من غریبے مےکند
و هنگام دیدنم،
از این محتاج روے برمےگرداند
اما دݪ من، خوش بھ همین غم است
کھ در سینھ ام گذاشتھ اے
هرچھ باشد رنگ و یادے از تو دارد!
و من خوشحالم،
با غم خود، با غم تو
خوشحالم!
اصݪآ بگو کسے حوالےام پیدا نشود
کھ سخت بھ این کار خود دچارم؛
آنقدر دچار کھ در آטּ تبحر یافتھ ام..
حرفھ ی من همین است؛
برده ی اندوه تو بودטּ
و هرچند زمانھ، نشاטּ روا
بر زحمت آטּ مےزند اما
تنها حݪآلےست
کھ کام مرا حرام مےدارد.
ZibaMatn.IR