رفتی و سالهاست که مرا ندیده ای
و من دیگر آن جوان سابق نیستم
تمام آن شورها و عطش داغی شد و بر سینه ام نشست
بعد از تو خیلی ها رفتند
و اندوه هایی مدام ، که بر من آمد
روزهایی که تلخ گذشت و هنوز هم تلخ است
دیگر من مانده م و تمام عشقِ تو
گاهی فکر میکنم آیا ارزش داشت ؟
و مثل موریانه این خیال وجود مرا می خورد
و سالهایی که رفت و نه
آن سالها بر میگردد و نه تو
هرگز و هرگز باز نخواهی گذشت
✍ سردار
ZibaMatn.IR