گفتی: «برو!» آدم مگر جان خودش را می گذارد می رود؟
معشوقه را در غصه ها یک مرد تنها می گذارد می رود؟
بگذار تا مَردم بگویند: «آهنم»، یا اینکه من اهریمنم
اما به پای عشق تو بی «تا» ترین بودن منم
زیبا ترین! دوشیزه ی غمگین من! معشوق خوش آئین من!
دردت به جانم نام تو ورد زبان مرغک آمین من!
معنای خوبی ... ای دقیقا «هیچ» بعد از کسر خوبی. خوب باش!
با عشق خود تا به ابد جای دلم رمّانی مرغوب باش!
باهوش مغرور حیا پیشه! زن آهنگین!... ظرافت نوع من!
ما گونه ی نایابی از عشقی که شد یک روح در دو تا بدن ...!
ای لحجه جادو زعفرانی! حرف هایت مادر خوبی!... بگو!
این را که: «کلی تجربه مانده هنوزم» سر نده آواز قو ...
ZibaMatn.IR