زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

من خود برای خود شبیه قوم تاتارم
بیش از همه از خود رسیده به خود آزارم

از هر دری وارد شد از هر جا فراری شد
ذهن چموش در به در، تحلیل گر بارم

ذهنم دچار اختلال سهمگینی بود
وارونه می دیدم جهان را توی افکارم

بر داربست منطقی با چفت و بست عشق
حفظ تعادل رقص واژی بود... بستارم

چیزی نمی گویم به نوعی خویشتن دارم
اما نمیدانی، نمیدانی چه میزان دوستت دارم

دارد عذابت می دهد خوبی، نمی دانی...
موزیک مشهوری همیشه روی تکرارم
فریاد بی پروا زدی که: «از تو بیزارم»
من می¬شندیم توی ذهنم «دوستت دارم»

می خواستم انگار این را بشنوم از تو
لب می زدی روی صدای ذهن بیمارم

بد می شدی اما غزل می گفتم از عشقت
بی حد عسل میسازم آن زنبور خرکارم

قلبم تلاقی غم و نوعی غرور خاص
سیلوی دردم درد دارم درد! غم بارم

بابک سویدا
ZibaMatn.IR

SoveydaProduced ارسال شده توسط
SoveydaProduced


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×