نشسته ام بازم با خدایِ درخت ها
با احساس برگ رهایِ درخت ها
منم آن صاحب تشویش و تکلف
تا رسیدن به سبزی فضایِ درخت ها
دلم پر میکشد تا روز بارش باران
تا پرنده بخواند با صدایِ درخت ها
منم جان در تنِ خاکی ی آن آدمی
دمیده شد در شعرم نوای درخت ها
مثل آن گنجشک که بخواند بهار را
با احساس عاشقانه برایِ درخت ها
ZibaMatn.IR