یه جا به خودم اومدم دیدم نمیتونم بی تو باشم!
دیدم تو شدی همه دنیام
دیدم شدی همه وجودم
از اونا که آدم هرجا میره اونو با خودش حس میکنه...
یه وقتایی حس میکنم از یه جایی داری نگام میکنی؛ شالمو میکشم جلو، موهامو میدم تو...
حس میکنم میای کنارم راه میری و من بینِ اون همه آدم بهت زُل میزنم و تو نگاهت به رو به روته؛
بعدش که میخوام دستتو بگیرم، دستی واسه گرفتن نیست...
دیوونه شدم، دیوونه یِ تو!
حالا که تولدته بزار منم برات آرزو کنم همه دنیام،
آرزو میکنم همه یِ دنیایِ کسی بشی که همه دنیاته...
آرزو میکنم همیشه واسه رسیدن به تمومِ چیزایی که از خدا میخوای، انقد ذوق داشته باشی که هیچی نتونه خسته ت کنه...
تمومِ روزای بدی که داشتی، تو گذشته بمونه و با اون چشمایِ منظومه ای شکلت، ببینی که معجزه هایِ خدا یکی یکی واردِ زندگیت میشن و اون لبایِ قشنگت همیشه از خوشیِ زیاد کِش بیان و صدایِ خنده هات به گوش برسن...
دیگه شبی نباشه که تو با ذهنِ آشفته و دلِ گرفته بخوابی.
به هر آنچه خواسته یِ قلبیته برسی و آرزوهات پشتِ سر هم برآورده شن.
آرزو میکنم خدا تمومِ آدمایِ عزیزِ زندگیتو برات نگه داره، تورو هم سالم و سلامت و روسفید برایِ اونا...
از خدا میخوام نزاره هیچ وقت به درهایِ بسته بخوری.
و در آخر بگم که تا روح در تن هست، عاشقانه دوسِت دارم...
.
تولدت مبارک قشنگ ترین اتفاقِ زندگیم
ZibaMatn.IR