او که بر ما نظری کرده مبادا نظرش برگردد
دل من رفت سراغش نگرانم خبرش برگردد
پیش تو انچه که غم دور نمودم ز خودم،میترسم
نکند تا که تو رفتی به دلم بیشترش برگردد
ترسم آنست شرابی که لبت ریخت به کامم سر شب
کم کَمَک باز به هنگام نمازم اثرش برگردد
نکند هر که تو را دید فراموش کند یارش را
اول راه شود خسته و بی همسفرش برگردد
میزنم شاهرگم را اگرَ از مردم این آبادی
سالمَ از دشنه چشمان شما یک نفرش برگردد
غصه ای نیست که از ساقه ما چوب بریدی جانا
نگرانم که از آن چوب که بردی تبرش برگردد
.
حسین جعفری جرجافکی
ZibaMatn.IR