غزل (که تو باشی)
بارانِ غزل ها شده بارون که تو باشی
لیلای نظامی شده مجنون که تو باشی
بین خودمان باشد از این دسته ی گنجشک
یک دانه پرستو زده بیرون که تو باشی
دوربرت از دم همه راحت همه ولگرد
یک جُرمِ قشنگی شده قانون که تو باشی
یک حادثه سر میزند از زیر و بَمِ شهر
یک عاشق دیوانه ی دل خون که تو باشی
تاپیر شَوی خاطره باشی و بمانی
من می شوم اندازه ی مجنون که تو باشی
در قصر زمان تازه ترین گُل لب ایوان
جادوگر زیبای پُرافسون که تو باشی
ناچیزم و یک تُحفه ندارم سرِ راهت
یک چشم و دوابرو شده ام چون که تو باشی
ZibaMatn.IR