شبی سرد است
شبی تاریک
از آن شبهای غمباری
که دل
بی تاب در آن است
و چشمی خیس
از باریدنِ غمها
نه یاری این میان باشد
نه غمخواری
نه دلخواهی
نه حتی دستِ پرمهری
سکوتِ مطلقی جاریست
می جوید نگاهم
آشنای یاری
بیا بنگر! که تنهایم
و روزم همچو شب تاریک
بیا ای مهربان!
ای ماه تابان شب تارم !
بادصبا
ZibaMatn.IR