کرم شب تاب
ما همه کاتبِ کوچکِ مکتبِ خویشیم
و راوی روز هایی که با شمار ثانیه ای می گذرند.
گاه با قلم زندگی و جوهر قلبمان این دواتِ به رنگ شب را به سپیدی قلب عزیزانمان تبدیل می سازیم،
گاهی هم در فراز و نشیب زندگی، این دوات افسار گسیخته از دست هایمان پا به فرار می گذارد و با سر به هوایی اش خود را نقش بر زمین می کند؛
آن موقع است که آسمان دنیایمان تیره و تار می شود و ابرها شلاقی را بی رحمانه بر جسمِ بی جانمان فرود می آورند.
در آخر ما دوباره با روشنایی کرم های شب تاب، روزنه امید را می جوییم و به سپیدی زندگی درودی دوباره می فرستیم .
کمی تامل لازم است؛ زیرا ثانیه ها در حال گذرند و ما خیال دست برداشتن از این روایت را نداریم؛ گاه راوی بودن کافی نیست!
برای اسوه بودن چیزی فراتر از زندگی کردن لازم است ...
و آن زندگی بخشیدن، کرم شب تاب برای قلب های تیره و تار شدن و نور امید بودن است.
باید در کرانه های ابدی عشق تلالو امید را جویا باشیم.
مِه گرفته
(شنوای نظرات ارزشمندتون هستم 🌱)
ZibaMatn.IR