شاخه ی تنهاییکه هر روزچند پرنده می زاید و آسمانم را می لرزاندمی کشد سایه ی قدیمی رابر صفحه ی کاغذبه دیدنم که آمدیترکه ای انار بیاور تا شلاق شود بر دستم باید اسمت را با لهجه یپاییز بنویسم...رویاسامانی۱۴۰۲/۴/۲۶ ZibaMatn.IR