واژه های متارکه کرده را ،
در بیوه خانه ی ،کدامین شعر بِگُنجانم
بلورهای کریستالی نُت را،
بر سر کدامین نُت گیتار
فِرِت اول را ، یک پرده بالاتراز دلتنگی میگیرم
شاید فرت های دیگر، خود آرام آرام به تکاپوی یافتن عصر بارانی باشد.
کوک های کم طاقت فریادهای خاموش...
با ملودی لاف های عاشقانه ...
نمودار پایان های زیبای درآماتیک...
شایعه ای بود، که جوانی ام را دزدید...
عشق مزه تلخ قهوه و بوی تند سیگار می داد،
وقتی تو انتخاب به رفتن کردی
و من بلیط لاتاری مرگ تدریجی را برنده شدم؛
مستند چشمانت گاهی کابوس شبهایی است که تو در آن ها پرسه میزنی
خیره ام به عابرانی که ...
هیچ یک شبیه تونیست...
هیچ کدام همانندتو زیبا نمی خندد...
هیچ یک همانند تو مرا آرام نمیکند... ..
و هیچ کدام به خوبی تو آزارم نداد.
ZibaMatn.IR