زبانم لال بود
کلامم سخت جریان داشت
انگار حرفهایم، شریان خون در رگ ها شده اجباری
یک وقت هایی از روی اجبار غم هایم جاری میشود
میشود حرفهای تلخی ک دوست ندارم کسی آنها را لمس کند
یک وقت هایی فوری حرف های محبت آمیزم را بیان میکنم
انگار فوری شده
انگار در فشارم
آسمان به فریادم میرسد
ابرها تیره میشوند
خمی بر ابروانم ،رعدی میآید
آسمان خود را میتکاند
ومیتکاند
و باران با شدت شروع به باریدن میکند
لحظه های ناب آسمان است
ZibaMatn.IR