و شبی هم من عشق را یافتم
آن شب آسمان از محنت ابرها سنگین بود.
و ماه، کامل می تابید.
در هیاهوی سکوت نیمه های شب
کسی آرام در گوشم زمزمه کرد:
آن ستاره را می بینی؟ درخشان و زیباست.
رد نگاهش را که پیمودم
به آینه رسیدم.
مرا قاب گرفته بود.
ساده، شلخته، غمگین.
- زینب ملائی فر
ZibaMatn.IR