100 متن کوتاه صبح بخیر ۱۴۰۳ جدید 2025

صبح است و هوای دل من مثل بهار است

پلکی بِزن و صبح بخیرِ غزلم باش

ندای صبح بخیر از تو️
نوای مستی اش با من
عجب صبحِ قشنگی شد
نگاهت در نگاه من...


️️️

ای حسِّ بی مِثل و مَثَل! صبح به خیر!
احساسِ دیوانِ غزلِ! صبح به خیر!
شیرین شده با تو پگاهِ دلِ من؛
شیرین تر از، جامِ عسل! صبح به خیر!
شاعر: زهرا حکیمی بافقی، کتاب دل گویه های بانوی احساس.

در قانون عشق،
صبحی که از محبوبت
صبح بخیر نشنوی،
تا اطلاع ثانوی شب باقیست..

طلوع تویی ،
صبح تویی ،
آفتاب کن در وجودم ......
صبحگاهم بهشتی است
با صبح بخیر هایت ......

چه بگویم سحرت خیر؟
تو خودت صبح جهانی
من شیدا چه بگویم؟ که تو،
هم این و هم آنی

|

️️️

آفتاب مے شود درون قلبم
تمام من طلوع مے ڪند
با صبح بخیر هایت
عجب عشقے
در وجودم مے ریزے

نِداے صُبح بِخیر از تو️
نَواے مَستی اش با مَن....
عَجب صُبحِ قَشنڪَے شُد
نڪَاهَت دَر نِڪَاهِ مَن....



️️️

حضورت اشتیاق بیداری

هر صبح من است

با بوسه هایت صبحم را

بخیر کن ...

ای طبیب دل ریشم ای عزیزم صبح بخیر
ای همه عاشقترینم نازنینم صبح بخیر
ای که میپرسی زحالم صبح وهرشب بی دلیل
ای نسیم صبحگاهی بهترینم صبح بخیر

همرنگ سپیده و سپیدار شوید
مشتاق سلام و مست دیدار شوید

روشن شده چشم آسمان صبح بخیر
در میزند آفتاب بیدار شوید

چه رویایی ست
هایت
طمعی دارد
مانند زندگی
فقط برای من تکرار کن...



️️️

صبح ها
دلواپسی هایم را
در عطر تنت گم می کنم و با
"صبح بخیر"
چشمانت نَفَس می گیرم ...

چه لذتی داره صبح بری پیش عشقت بوسه بارونش کنی صورتت رو ببری نزدیکش نفسات بخوره به پوستش و در گوشش بگی:صبح بخیر زندگی من

جُمعه است
و تمامِ افکارَم جَمعِ تو شده
لَبخندِ اولِ صُبحت
یک روزِ نَحس را بِخیر میکنَد
نِمیخندی؟!

تمام روزم
ختم بخیر می شود
وقتی که هر صبح
واژه ی شیرین سلام را
با عطر دل انگیزی
که از نفست بر می خیزد
به من هدیه می دهی


مجید رفیع زاد

صبح ها طلوع مے ڪند خورشید دلم
چشمان آسمان باز مے شود
عطرمے ترواد از نیلوفر ها
و چه عاشقانه صبح بخیر هاے تو در نسیم مے رقصند


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
️️️

️اگر هر روز صبح
صبح بخیر های تو

نرسد به دستم
دست و دلم به کار نمی رود


صبح بخیرهای توآهنگ زندگیست️

️️️

صبح
بخیرهایت
بهانه است تو خورشید منی
گرمی
کلام
تو عمری برای من کافی ست
تا
طلوع
کنم


️️️

صبح آمده و طعمِ
سلامت عسلی ست..

هر صبح بخیر
نقره فامت عسلی ست..

دیگر چه نیازی ست
به صبحانه، گُلم..

وقتی که لب و چشم
و کلامت عسلی ست..

عطر کلام اهنگینت
خورشید را تسخیر می کند
ومن به لطف صبح بخیر هایت
فاتح قله ی نور میشوم
صبح من باتو
یک حکایت شنیدنیست
حکایت دو فنجان چای که هیچ وقت
گرم نوشیده نمی شود..

آخر جان من، هر صبح که صبح نیست!

صبح اگر آغوش توست من بیدار می شوم

ارس آرامی

عاشقانه هایم کجا
به پاى صبح بخیرهایت میرسد!
تو لب باز کنى،تمامِ غزل هاى دنیا
از صبح بخیرهایت میریزد...

️مهربانم نازنینم
صبح زیبایت بخیر

اى به دل مهر آفرینم
صبح زیبایت بخیر

️در کنار چاى تلخ
سفره ى صبحانه ام

️شهد شیرین،بهترینم
صبح زیبایت بخیر