من محیط زیست هستم که با تمام وجودم عشق می ورزیدم به گل ها ،درختان ،پرندگان وَ حیوانات، که با هم زندگی می کردند ، به آب ،هوا ، خاک ، نور وَ صدا که با هم هماهنگی می کردند ، به انسان ها از کودک ، پیر ، جوان که ازقلبم نعمت می گرفتند وَ به من احترام می گذاشتند…
اما این عشق چقدر کوتاه بود وَ با گذشت زمان تغییر کرد آن هم با بی رحمی ، خشونت ، آزار وَ اذیت وَ این تغییر باعث شد من نابود شوم گل ها ، درختان ، پرندگان ، حیوانات ، کشته شدند آب ، هوا ، خاک ، نور وَ صدا آلوده شدند وَ انسان ها آری انسان ها ، از کودک ، پیر ، جوان به من ظلم کردند به من ستم کردند…
حالا من محیط زیستی هستم که با تمام وجودم نفرت دارم از خودم که نتوانستم دربرابر تخریب ها آلودگی ها و انقراض ها مقاومت کنم از گل ها ، درختان ، پرندگان و حیوانات ، که دیگر نمی بینمشان از آب ، هوا ،خاک ،نور وَ صدا که دیگرنمیتوانم به پاکی آنها فکر کنم وَ ازتمام انسان ها که به من رحم نکردند و با بی عدالتی ، با من ، رفتار کردند…
ای کاش،ای کاش من محیط زیست نبودم ، تا با تمام وجودم ، رنج نمی بردم
ابوالقاسم کریمی
وارمین
16/مهر/1402
ZibaMatn.IR